سؤال
برابر مفاد قرارداد بیمه عمر منعقده بین قوه قضائیه و بیمه ایران به شرط فوت هریک از
بیمه شدگان مبلغی بابت غرامت فوت به افراد تعیین شده در فرم و در غیر اینصورت
به وراث قانونی به نسبت مساوی تعلق میگیرد. در یکی از موارد به درخواست همسر
مطلقه متوفی دستور توقیف اموال مرحوم حتی بیمه عمر صادر گردیده است. خواهشمند
است دستور فرمائید بررسی ونحوه عملکرد در اینگونه موارد جهت اقدامات بعدی به این
اداره اعلام فرمایند.
7/93/888
93/4/17
نظریه مشورتی اداره کل حقوقی قوه قضائیه
با توجه به این که در بیمه عمر، شخص می تواند به نفع یک یا چند نفر
از وراث خود یا شخص ثالث بیمه شود و غرامت مربوط بعد از فوت
به آنها پرداخت گردد، این غرامت از شمول عنوان ترکه متوفی خارج بوده
و قابل توقیف بابت بدهی متوفی نمی باشد.
٭٭٭٭٭
وصیت تملیکی
موصی : خانم / آقای فرزند آقای و نام مادر خانم دارای شماره شناسنامه صادره از متولد ساکن :
با اقرار به وحدانیت خدای تعالی و خاتمیت نبوت محمد (ص) رسول اکرم و لایت حضرت علی بن ابیطالب علیه سلام و یازده فرزند آن بزرگوار و اقرار به تمام ماجاء به النبی صلی علیه و آله و سلم و در کمال صحت و سلامت عقل و شعور و شمول توفیقات ربانی و تائیدات سبحانی بر خود به اقراره .
موصی له : خانم / آقای فرزند آقای و نام مادر خانم دارای شماره شناسنامه صادره از متولد ساکن :
موصی به : تمامت مقدار دو دانگ مشاع از
شش دانگ یک دستگاه آپارتمان مسکونی در طبقه سمت به مساحت متر مربع قطعه تفکیکی دارای پلاک فرعی از اصلی مفروز و انتزاعی از پلاک فرعی از اصلی مرقوم واقع
در
اراضی بخش ثبتی تهران با قدر السهم از عرصه کل و
ازسایر قسمت های مشاعی و مشترک طبق قانون تملک آپارتمان ها و آیین نامه اجرایی آن
و از محدوده و مورد ثبت سند مالکیت
شماره مورخ صفحه جلد به شماره چاپی صادره به نامه موصی با برق
اختصاصی شماره پرونده
تماماً و بقدر الحصه از برق مشترک شماره پرونده و آب مشترک شماره اشتراک و از گاز شهری شماره
اشتراک منصوبه های در آن
را که عیناً و منفعاً و بقدر السهم فوق الذکر برای زمان بعد از فوت موصی مجاناً به
موصی له تملیک نموده و می نماید .
قبول : موصی له قبول وصیت نموده لیکن تحقق این تملیک پس از فوت موصی خواهد بود که به هر حال با قبولی فعلی موصی له بعد از فوت موصی ، قبول ثانوی لزومی ندارد .
تذکر : موصی می تواند از وصیت خود رجوع و یا ثانیاً وصیتی بر خلاف این وصیت نماید .
سایر مستندات :
1- پاسخ استعلامیه شماره ثبت منطقه تهران
2- گواهی مالیاتی شماره سرممیزی تهران
3- پایان کار شماره شهرداری منطقه تهران
تاریخ
امضا
وصیت حبس موید
خانم
/ آقای فرزند
آقای و نام مادر خانم دارای شماره
شناسنامه
صادره از
متولد ساکن :
در تاریخ زیر در این دفتر خانه حاضر شده و بعد الحضور اظهار داشت بر اینکه
چون
توفیقات ربانی و تائیدات سبحانی شامل حال اینجانب گردیده است علی هذا در کمال صحت
و سلامت عقل و شعور ضمن اقرار به وحدانیت حضرت احدیت و خاتمیت نبوت حضرت محمد (ص)
و ولایت حضرت علی (ع) و یازده فرزند آن بزرگوار و اقرار به تمام ما جاء به النبی
صلی الله علیه و آله و سلم ، به موجب این سند رسمی مقدار دو دانگ مشاع از کل شش
دانگ یک باب ساختمان 12 طبقه مسکونی شامل 24 دستگاه آپارتمان و 24 باب انباری و 24
پارکینگ و زیر زمین و حیات خلوط و حیاط بزرگ و شوفاژ روشن احداثی در شش دانگ یک قطعه زمین به مساحت 800 متر مربع قطعه تفکیکی دارای پلاک فرعی از اصلی مفروز و انتزاعی از
پلاک فرعی از اصلی مرقوم
واقع در بخش ثبتی تهران
(اراضی ) محدوده و مورد ثبت سند
مالکیت شماره مورخ صفحه جلد به شماره چاپی (المثنی) صادره به نام خانم /
آقای انتقالی مع
الواسطه به اینجانب طبق سند شماره
مورخ تنظیمی
دفتر خانه شماره تهران با
جمیع توابع شرعیه و عرفیه آن اعم از عرصه و اعیان و بقدر الحصه به انضمام مقدار دو
دانگ مشاع از شش دانگ حقوق واقعی و فرضی تعداد
25 رشته برق دارای شماره پرونده
لغایت و یک رشته آب شماره اشتراک و یک رشته گاز شهری به شماره
اشتراک منصوبه های در آن
بقدر السهم مزبور حبس و ثلث موید خود قرار داده و میدهم که پس از درگذشتم با اعمال
عملیات زیر :
1- مقدار 10% از درآمد هر ساله آن را تهیه و توزیع لباس و کفش دخترانه و پسرانه افراد کم بضاعت مدارس دخترانه و پسرانه اختصاص داده و خرج شود .
2- مقدار 10% دیگر از درآمد سالیانه آن برای عروسی دوشیزگان و دامادی پسران کم بضاعت اختصاص یافته و به آنان تادیه شود .
3- مقدار 20% دیگر از درآمد آن در هر سال به هزینه تحصیلی دانشجویان کم بضاعت رشته علم پزشکی در تهران اعم از دانشجویان تهرانی و شهرستانی برسد.
4- مقدار 20% دیگر درآمد در هر سال بابت کمک هزینه مسکن دانشجویان هر رشته از هر علوم که از شهرستان ها به تهران آمده و فاقد مسکن بوده و یا دانشگاه ها و دولت مسکن زمان تحصیل آن را تامین ننموده است به آن دانشجویان اعطا گردد .
5- مقدار 20% دیگر از درآمد سالیانه آن جهت مداوای بیمارانی که که کم بضاعت بوده و نیاز به عمل جراحی دارند ، پرداخت گردد .
6- مقدار 10% دیگر از درآمد سالیانه آن جهت تعزیه داری خامس آل عبا در ماه های محرم و صفر هزینه شود .
7- مقدار 10% باقیمانده از درآمد سالانه به وصی اجراء کننده این وصیت پرداخت گردد .
مورد
استفاده قرار گرفته و آقای : فرزند آقای دارای شناسنامه
شماره صادره از را نیز به عنوان وصی این وصیت
قرار داده و می دهم که نسبت به اجرای این وصیت تا زمان حیات خود اقدام نماید و پس
از درگذشت وصی ارشد فرزند ذکور وی نسلا بعد نسل وصی خواهد بود با قید اینکه هزینه
های ناشی از مالیات ، عوارض ، تعمیرات و دیگر هزینه های ضروری باید بدواً پرداخت و
سپس درآمد خالص آن به شرح مرقوم به هزینه گرفته شود .
سایر مستندات :
1- پاسخ استعلامیه شماره ثبت منطقه تهران .
2- گواهی مالیاتی شماره سرممیزی تهران
تاریخ
امضاء
وصیت عهدی - برای همسر
با سپاس و ستایش خدای بزرگ و متعال و درود فراوان بر پیامبر راستین اسلام و خاتم نبوت (ص) و بر حضرت علی ابن ابی طالب علیه السلام و یازده فرزند بزرگوار و با اقرار به تمام ما جاء به النبی صلی الله علیه و آله و سلم به موجب این وصیت همسرم بانو : فرزند آقای را وصی خود قرار داده که پس از درگذشت اینجانب و تغسیل و تجهیز و تکفین و تدفین پیکره ام در یکی از گورستان ها وفق شئون و اعتبار خانوادگی و برگزاری نماز لیله الدفن و مراسم روز فوت و سوم و هفتم و چهلم و اولین سالگرد وفات نسبت به تصفیه واجبات مالی و تادیه دیون ثابته احتمالی اینجانب امر تصفیه ماترک را عهده دار گردد با قید اینکه ثلث دارایی اینجانب اعم از اموال منقول و غیر منقول در مالکیت همسرم که در عین حال وصی اینجانب است اینجانب است استقرار یابد و هیچ یک از ورثه را حق ادعا و اعتراض بر آن نبوده و ثلث ما ترک متعلق به همسر موصوفه ام خواهد بود و سپس مابقی ما ترک کما فرض الله بین ورثه تقسیم گردد .
تاریخ
امضاء
مبحث دوم - در وقف
ماده 55 - وقف عبارت است از اینکه عین مال حبس و منافع آن تسبیل شود.
ماد56 - وقف واقع می شود به ایجاب از طرف واقف به هر لفظی که صراحتا دلالت
بر معنی آن کند و قبول طبقه اول از موقوف علیهم یا قائم مقام قانونی آنها
در صورتی که محصور باشند مثل وقف بر اولاد و اگر موقوف علیهم غیرمحصور یا
وقف بر مصالح عامه باشد در این صورت قبول حاکم شرط است .
ماده 57 - واقف باید مالک مالی باشدکه وقف می کند و بعلاوه دارای اهلیتی باشدکه در معاملات معتبر است .
- همسر اینجانب به موجب وصیتنامه وصیت میکند که خانه مسکونی خود و عیالم را بعد از فوت وقف مسجد شهدا کردم و پس از تنظیم به من گفت امضاء کن من هم که سواد ندارم و متوجه نشدم که سهم اینجانب را که سند مالکیت دارم نیز وقف میکند لذا ذیل وصیتنامه را انگشت زدم. اکنون بفرمایید آیا وقف محقق شده با اینکه خانه محل سکونت اینجانب است و تصرف مسجد نداده ام ،دوم اینکه آیا شوهرم حق داشته است که وصیت کند: سهم خانه عیالم را نیز وقف کردم، سوم اینکه برادر آن مرحوم میگویند این وصیت است و چون زائد برثلث است من قبول ندارم و سهم خود را میخواهم و در این بین برادر شوهرم نیز فوت میشود که او دارای زن و بچه است و من و شوهرم بچه نداریم.
مبحث اول - در عمری و رقبی و سکنی
ماده 41 - عمری حقی انتفاعی است که بموجب عقدی ازطرف مالک برای شخص به مدت عمرخود یا عمرمنتفع و یا عمر شخص ثالثی برقرار شده باشد .
ماده 42 - رقبی حق انتفاعی است که از طرف مالک برای مدت معینی برقرار می گردد .
ماده 43 - اگر حق انتفاع عبارت از سکونت در مسکنی باشد سکنی یا حق سکنی
نامیده می شود و این حق ممکن است بطریق عمری یا بطریق رقبی برقرار شود .
ماده 44 - در صورتی که مالک برای حق انتفاع مدتی معین نکرده باشد حبس
مطلق بوده و حق مزبور تا فوت مالک خواهد بود مگر اینکه مالک قبل از فوت خود
رجوع کند .
سُکنی سکونت دادن کسی در ملک خودبه رایگان// اقامت گزیدن در مکانی.
سکنی به معنای نخست در کلمات فقها همراه دو عنوان عُمری (---> عمری) و رُقبی (---> رقبی) به کار رفته و عبارت است از مسلط کردن دیگری بر ملک خود جهت بهره برداری خاص (سکونت) از آن به رایگان، با بقای ملک بر ملکیت مالک آن.
سکنی اگر مقید به زمانی خاص- مثلا یک سال- باشد، رقبی و چنانچه به عمر مالک یا سکونت کننده مقید باشد عمری نامیده میشود. بنابر این، سکنی اعم از رقبی و عمری است. البته این در صورتی است که در متن عقد لفظ سکنی به کار رفته باشد، مانند آنکه مالک بگوید: سکونت این خانه، تا من زندهام از آن تو باشد؛ اما اگر لفظ به کار رفته در عقد، رقبی یا عمری باشد، عقد، سکنی نامیده نمیشود، بلکه بر آن تنها عمری یا رقبی اطلاق میگردد. در نتیجه، نسبت بین سکنی و آن دو، عموم و خصوص من وجه خواهد بود؛ زیرا با اشتمال عقد بر لفظ سکنی و تقید آن به زمانی خاص، هر دو عنوان سکنی و رقبی بر آن اطلاق میشود و با اشتمال عقد بر لفظ رقبی، تنها رقبی به آن اطلاق میگردد. از سوی دیگر، با اشتمال عقد بر لفظ سکنی و تقید سکنی به عمر مالک یا سکونت کننده، هر دو عنوان سکنی و عمری بر آن اطلاق میشود و در این صورت چنانچه در متن عقد لفظ عمری به کار رفته باشد، تنها عمری به آن اطلاق میگردد. البته عمری و رقبی از جهت متعلّق اعم از سکنی هستند؛ زیرا متعلق سکنی تنها مسکن است؛ در حالی که متعلق رقبی و عمری اعم از مسکن و دیگر اعیانی است که انتفاع از آنها با حفظ بقای آنها امکان پذیر است، مانند زمین، وسیله نقلیه، اثاث و ابزار. از این رو، برخی گفتهاند: تعریف جامعی که هر سه عقد را دربر گیرد عبارت است از: تملیک رایگان منفعت عینی مشخص به دیگری، در مدتی معین.
آنچه در نسبت میان سه عقد یاد شده ذکر شد به اکثر فقها نسبت داده شده است؛ لیکن برخی گفتهاند: نسبت میان عقود سکنی، رقبی و عمری تباین است. بنابر این، در صورت اشتمال عقد بر لفظ سکنی، تنها سکنی صادق است؛ هرچند
مقید به زمانی خاص یا عمر مالک یا ساکن شونده آن باشد و در صورت اشتمال بر لفظ رقبی یا عمری، تنها رقبی یا عمری صادق خواهد بود.
برخی فقها، سکنی را به سکونت دادن دیگری در ملک خود در زمانی مشخص، به رایگان، و رقبی را به اسکان دیگری در ملک خود به مدت عمر مالک و عمری را به مدت طول عمر سکونت کننده تعریف کردهاند.
بعضی دیگر، سکنی را به سکونت دادن دیگری در خانه خود به مدت عمر مالک یا سکونت کننده و عمری را به قرار دادن منفعت خانه یا باغ و یا زمین برای کسی به مدت حیات او یا مالک و رقبی را به قرار دادن رقبه ملک برای دیگری در مدتی مشخص تعریف کردهاند. برخی نیز سکنی را به معنای عام تعریف نموده، لیکن رقبی و عمری را یکی دانستهاند؛ هرچند لفظ آن دو مختلف است. البته به تصریح برخی، اختلافات مطرح در تعریف این سه عقد، لفظی است که ثمرهای بر آن مترتب نمیباشد.
سکنی همراه رقبی و عمری در بسیاری از کتابهای فقهی عنوان بابی مستقل و کوچک است که از احکام آنها در این باب سخن گفتهاند؛ لیکن برخی، احکام آن را در ذیل باب هبه، 8 بعضی دیگر در ذیل باب وقف، 9 برخی نیز تحت عنوان سکنی و حبس مطرح کردهاند.
عقد سکنی: سکنی از عقود است؛ از این رو، به ایجاب و قبول نیاز دارد و شرایط عمومی عقد، همچون لزوم مقدم بودن ایجاب بر قبول بنابر قولی؛ موالات عرفی میان ایجاب و قبول؛ منجّز بودن صیغه عقد و بلوغ و عقل در دو طرف عقد (متعاقدان) در آن معتبر است.
ایجاب عقد سکنی با هر لفظی که در نظر عرف بیانگر مفاد سکنی (مسلط کردن دیگری بر ملک خود جهت سکونت رایگان در آن) باشد، تحقق مییابد، مانند «أسکَنتُکَ هذهِ الدار؛ تو را در این خانه سکونت دادم» یا «لَکَ سُکنی هذهِ الدار؛ سکونت در این خانه از آن تو است». قبول آن نیز توسط طرف مقابل، با هر لفظی که بیانگر پذیرش سکنی باشد، محقق میگردد
البته بنا بر قول به جریان معاطات (---> معاطات) در عقود، ایجاب و قبول فعلی نیز کفایت میکند، مانند اینکه مالک به قصد اسکان کسی کلید خانه خود را به او بدهد، او نیز آن را بگیرد.
در عقدهای رقبی و عمری، ایجاب هم با لفظ «أسکَنتُکَ» و مانند آن محقق میشود و هم با لفظ «أعْمَرتُکَ» و «أرقَبتُکَ» و هم با فعل بیانگر آن.
قبض: آیا در سکنی قبض (تحویل گرفتن مسکن) شرط است یا نه؟ و بنابر شرط بودن آیا شرط صحّت عقد است یا شرط لزوم؟ بر شرط بودن قبض در سکنی ادعای اجماع شده است؛ لیکن در اینکه شرط صحّت است یا لزوم، اختلاف است. قول نخست به ظاهر کلام اکثر فقها نسبت داده شده است. بنابر این قول، با مرگ مالک قبل از قبض، عقد باطل میشود.
قصد قربت: آیا قصد قربت در سکنی شرط است یا نه؟ و بنابر اشتراط، آیا شرط صحّت است یا لزوم؟ مسئله اختلافی است. قول به عدم اشتراط- نه در صحّت و نه در لزوم- به ظاهر کلمات اکثر یا مشهور فقها نسبت داده شده است. برخی، قصد قربت را شرط صحّت و گروهی، شرط لزوم عقد دانستهاند.
لزوم عقد سکنی: عقد سکنی- چون رقبی و عمری- از عقود لازم است. بنابر این- پس از تحقق- بر هم زدن آن جز با رضایت دوطرف عقد جایز نیست؛ هرچند در اینکه قصد قربت یا قبض، شرط لزوم است یا نه اختلاف میباشد، چنان که گذشت. البته لزوم عقد در صورتی است که عقد محدود به زمانی مشخص یا عمر مالک و یا سکونت کننده باشد؛ اما اگر مطلق و نامحدود به زمانی باشد، در اینکه عقد در این صورت نیز لازم است؛ بدین معنا که عقد به مقدار تحقق عنوان و صدق مسمای سکونت لازم است، و پس از تحقق آن، مالک میتواند سکونت کننده را بیرون کند، یا اینکه عقد در این صورت اصلًا- حتی به اندازه صدق مسمای سکونت- لزوم ندارد، اختلاف است.
سایر احکام: با عقد سکنی- و نیز رقبی و عمری- مسکن از ملک مالک خارج نمیشود و او میتواند آن را بفروشد
و فروختن موجب بطلان عقد سکنی نمیگردد؛ لیکن اگر عقد محدود به زمانی مشخص یا عمر مالک یا سکونت کننده باشد، عقد به قوّت خود باقی است و خریدار نمیتواند قبل از آن زمان یا پیش از مرگ مالک یا ساکن، سکونت کننده را بیرون کند. البته در صورت جهل خریدار به آن، وی میان فسخ عقد و امضای معامله مخیّر خواهد بود. برخی در فرض تقید عقد سکنی به عمر، معامله را صحیح ندانستهاند.
چنانچه مدت سکنی عمر مالک باشد و ساکن شونده قبل از او بمیرد، ورثه او تا زمان مرگ مالک، حق سکنی دارند؛ هرچند برخی در فرض عدم ذکر فرزندان و نسل ساکن شونده در عقد، با مرگ او، قول به بطلان عقد را ترجیح دادهاند.
اگر مدت سکنی عمر ساکن شونده باشد و مالک پیش از او بمیرد، وارثان مالک نمیتوانند، ساکن شونده را تا زمانی که زنده است بیرون کنند؛ لیکن از برخی قدما نقل شده است که در صورت افزون بودن قیمت خانه از ثلث ترکه میّت، ورثه حق دارند او را بیرون کنند.
آیا مقتضای عقد سکنی و رقبی و عمری تملیک منفعت خاص (سکونت) است به فردی که سکنی برای او قرار داده شده، یا تملیک انتفاع؛ بدین معنا که بهره وری و سکونت گزیدن در ملک برای سکونت کننده باشد، بدون آنکه منفعت آن ملک به وی انتقال یابد و یا اباحه لازم؟ سه احتمال متصور است. تفاوت آن سه در این است که بنابر احتمال نخست (تملیک منفعت خاص) فردی که سکنی برای او قرار داده شده، در صورت اطلاق عقد، میتواند هر گونه استفادهای از آن مکان ببرد؛ به سکونت خودش یا دیگری، هرچند اجنبی، یا اینکه آن را به دیگری اجاره یا عاریه دهد. اما بنابر احتمال دوم (تملیک انتفاع) در صورت اطلاق عقد، تنها میتواند کسانی را که به طور معمول با وی در یک جا زندگی میکنند- مانند همسر، فرزندان و خدمتکار- در آن مکان اسکان دهد؛ لیکن غیر آنان را نمیتواند اسکان دهد یا آن مکان را به دیگری اجاره یا عاریه دهد.
بنابر احتمال سوم (اباحه لازم) نیز حکم همین است با این تفاوت که طبق احتمال دوم، چنانچه حق انتفاع مقید به مرگ مالک باشد و سکونت کننده قبل از او بمیرد، این حق به ورثه او به ارث میرسد، بر خلاف احتمال سوم که طبق آن، حقی به ورثه منتقل نمیشود.
بر حسب ظاهر، احتمال سوم قائلی ندارد؛ لیکن برخی مقتضای عقد سکنی و نیز رقبی و عمری را تملیک منفعت، 23 و برخی دیگر تملیک انتفاع دانستهاند. 24 قول به عدم جواز اسکان کسانی که بر حسب متعارف با سکونت کننده در یک جا زندگی نمیکنند، به مشهور نسبت داده شده است. 25
از سکنی به معنای دوم در بابهای مختلف، همچون حج، تجارت و احیاء موات سخن گفتهاند.
سکنی و منفعت: سکنی منفعت به شمار میرود. بنابر این، تملیک آن به مستأجر در ازای اجرت، و نیز وصیت کردن به آن و بهای کالا قرار دادن آن در معاملات، صحیح و جایز است. 26
سکنی و حق اولویت: کسی که در جایی همچون مدرسه علمی که برای طلاب علوم دینی وقف شده، در چارچوب شرایط و ضوابط آن مدرسه، سکونت دارد، تا زمانی که در آن مکان ساکن است، نسبت به دیگران حق اولویت دارد؛ هرچند سکونتش به درازا بکشد و کسی حق مزاحمت او را ندارد و در صورتی که محل سکونت وی برای یک نفر تهیه شده باشد، وی میتواند از سکونت دیگری در آن جا جلوگیری کند.
البته اگر سکونت در آن مکان مدت دار باشد، سکونت کننده باید پس از اتمام مدت، آن جا را ترک و مکان را تخلیه کند؛ همچنین است اگر مشروط به شرایطی باشد و او آن شرایط را از دست بدهد.
خارج شدن از محل سکونت برای کارهای ضروری که به طور متعارف برای آنها بیرون میروند، لطمه به حق سکونت در آن جا نمیزند و موجب زوال آن نمیشود؛ لیکن اگر این گونه نباشد و فرد با قصد بازگشت برای مدتی محل را ترک کند، به تصریح برخی، در صورتی که
خروج بدون عذر باشد، حقش مطلقا ساقط میشود و در فرض خروج از روی عذر عرفی یا شرعی، اختلاف است که آیا حق او مطلقا از بین میرود؛ هرچند مدت خروجش کوتاه و اثاثش در آن جا باقی باشد، یا در صورت کوتاه بودن مدت- مثلا چند روز- حق او باطل نمیشود؛ هرچند اثاثی باقی نگذاشته باشد، یا در صورت بقای اثاث و طولانی نشدن مدت تا اندازهای که عرفا موجب تعطیلی مکان نگردد، حق باقی است، یا در صورت خروج از روی عذر، حق مطلقا ساقط نمیشود؛ هرچند مدت آن طولانی باشد، یا امر او به ناظر و متولی آن مکان واگذار میگردد و او هر گونه صلاح بداند، انجام میدهد.
طبقه اول :
درجه اول: پدر و مادر و اولاد متوفی
درجه دوم : اولاد اولاد (نوه ها)
درجه سوم : اولاد اولاد اولاد (نبیره ها)
توضیح اینکه در تمام موارد فوق الذکر هر یک از زوجین که باشد فرض خود را از اصل ترکه می برد و این فرض عبارت است از نصف اصل ترکه برای زوج و ربع آن برای زوجه در صورتیکه میت اولاد یا اولاد اولاد نداشته باشد و ربع ( یک چهارم ) ترکه برای زوج و ثمن (یک هشتم) آن برای زوجه در صورتیکه میت اولا یا اولا اولاد داشته باشد .
طبقه دوم :
درجه اول : جد ( پدر پدر و پدر مادر ) و جده ( مادر پدر و مادر مادر) و برادر و خواهر
درجه دوم : پدر جد و مادر جد و پدر جده و مادر جده و فرزندان برادر و خواهر
توضیح اینکه در تمام موارد فوق الذکر هر یک از زوجین که باشد فرض خود را از اصل ترکه می برد و این فرض عبارت است از نصف اصل ترکه برای زوج و ربع آن برای زوجه .
طبقه سوم :
ا – عمو و عمه و خاله و دایی درجه ( درجه اول) و اولاد آنها ( درجه دوم)
2 – عمو و عمه و خاله و دایی پدر و مادر ( درجه اول) و فرزندان آنها (درجه دوم)
توضیح اینکه در تمام موارد فوق الذکر هر یک از زوجین که باشد فرض خود را از اصل ترکه می برد و این فرض عبارت است از نصف اصل ترکه برای زوج و ربع آن برای زوجه
باب دوم - درارث
فصل اول - درموجبات ارث وطبقات مختلفه وراث
ماده 861 - موجب ارث دوامراست - نسب وسبب
ماده 862 - اشخاصی که بموجب نسب ارث می برند سه طبقه اند :
1)پدر و مادر و اولاد و اولاد اولاد
2) اجداد و برادر و خواهر و اولاد آنها .
3) اعمام و عمات و اخوال و خالات و اولاد آنها .
ماده 863 - وارثین طبقه بعدوقتی ارث می برندکه ازوارثین طبقه قبل کسی نباشد.
ماده 864 - ازجمله اشخاصی که بموجب سبب ارث می برندهریک اززوجین است که درحین فوت دیگری زنده باشد.
ماده 865 - اگردرشخص واحدموجبات متعدده ارث جمع شودبه جهت تمام آن
موجبات ارث می بردمگراینکه بعضی ازآنهامانع دیگری باشدکه دراین صورت فقط
ازجهت عنوان مانع می برد.
ماده 866 - درصورت نبودن وارث امرترکه متوفی راجع به حاکم است .
فصل دوم - درتحقق ارث
ماده 867 - ارث بموت حقیقی یابه موت فرضی مورث تحقق پیدامی کند.
ماده 868 - مالکیت ورثه نسبت به ترکه متوفی مستقرنمی شودمگرپس از اداءحقوق ودیونی که به ترکه میت تعلق گرفته .
ماده 869 - حقوق ودیونی که به ترکه میت تعلق می گیردوبایدقبل ازتقسیم آن اداء شود از قرار ذیل است :
1)قیمت کفن میت وحقوقی که متعلق به اعیان ترکه مثل عینی که متعلق رهن است .
2)دیون و واجبات مالی متوفی .
3)وصایای میت تاثلث ترکه بدون اجازه ورثه وزیاده برثلث بااجازه آنها.
ماده 870 - حقوق مزبوره درماده قبل بایدبه ترتیبی که درماده مزبور مقرراست تادیه شودومابقی اگرباشدبین وراث تقسیم گردد.
ماده 871 - هرگاه ورثه نسبت به اعیان ترکه معاملاتی نمایندمادام که
دیون متوفی تادیه نشده است معاملات مزبوره نافذنبوده ودیان می توانند آن
رابرهم زنند.
ماده 872 - اموال غایب مفقودالاثرتقسیم نمی شودمگربعدازثبوت فوت اویاانقضاءمدتی که عادتاچنین شخصی زنده نمی ماند.
ماده 873 - اگرتاریخ فوت اشخاصی که ازیکدیگرارث می برندمجهول و تقدم
وتاخرهیچیک معلوم نباشداشخاص مزبورازیکدیگرارث نمی برندمگر آنکه موت به سبب
غرق یاهدم واقع شودکه دراین صورت ازیکدیگرارث می برند.
ماده 874 - اگراشخاصی که بین آنهاتوارث باشدبمیرندوتاریخ فوت یکی
ازآنهامعلوم ودیگری ازحیث تقدم وتاخرمجهول باشدفقط آنکه تاریخ فوتش مجهول
است ازآن دیگری ارث می برد.
سهم الارث طبقه اول
* جدول الف
وراث |
میزان سهم الارث طبقه اول |
||||
پدر یا مادر و یا یکی ازاولاد(منحصراً) |
تمام ترکه را ارث می برد |
||||
پدر و مادر |
اگر مادر جاجب داشته باشد1/6ارث می برد |
در هر دوصورت مابقی به قرابت متعلق به پدر است |
|||
اگر حاجب نداشته باشد 1/3متعلق به مادر |
|||||
پدر و مادر و یک دختر |
1/6پدر |
1/6مادر |
3/6سهم دختر |
اگر مادر حاجب داشته باشد1/6باقیمانده به او رد نمی شود |
|
اگر مادر حاجب نداشته باشد 1/6 باقمانده به او رد می شود |
|||||
پدر یا مادر و یک دختر |
1/6سهم پدر و مادر |
3/6سهم دختر |
6/2به وراث رد می شود |
||
پدر و مادر و چند دختر |
1/6پدر |
1/6 مادر |
4/6بین دختران تقسیم می شود |
||
پدر یا مادر و چند دختر |
1/6سهم پدر یا مادر |
4/6 سهم دختران |
1/6 باقیمانده به وراث رد می شود |
||
پدرومادریا یکی از آنها و پسر و دختر |
1/6 پدر |
1/6 مادر |
مابقی به نسبت پسر دو برابر دختر |
||
پدرومادریا یکی ازآنها ویک یا چند پسر |
1/6 پدر |
1/6 مادر |
مابقی به پسر یا پسران می رسد |
||
زوج یا زوجه با وراث طبقه اول |
زوج یا زوجه فرض خود را می برند* |
مابقی بشرح فوق بین وراث تقسیم می شود** |
|||
*زوج با وجود اولاد 1/4 و بدون اولاد 1/2از عین ماترک و زوجه با وجود اولاد 1/8 و بدون اولاد 1/4 از عین اموال منقول و بهای اموال غیر منقول ارث می برد
** هر گاه در طبقه اول نقصی ایجاد شود نقص بر دختر یا دخترها ایجاد می شود
سهم الارث طبقه دوم
* جدول ب
وراث |
میزان سهم الارث طبقه دوم |
||
یکی از اجداد یا یکی از اخواه(منحصراً) |
تمام ترکه را ارث می برند |
||
جد و جده ابی |
جد دو برابر جده ارث می برد |
||
جد و جده امّی |
جد و جده به تساوی ارث می برند |
||
جدو جده یا جد یا جده ابی و جد و جده یا جد یا جده امّی |
تقسیم 2/3 به اجداد ابی به نسبت دو به یک |
تقسیم 1/3 به اجداد امّی به نسبت مساوی |
|
چند برادر یا چند خواهر ابوینی یا ابی یا امّی |
به نسبت مساوی بین وراث تقسیم می شود |
||
چند برادر یا خواهر ابوینی یا ابی |
به نسبت دو به یک بین وراث تقسیم می شود |
||
برادران و خواهران امی |
به نسبت مساوی بین آنها تقسیم می شود |
||
چند برادر یا خواهر ابوینی یا ابی و چند برادر یا خواهر امی |
1/3 سهم به برادر و خواهر امی به نسبت مساوی |
الباقی به نسبت دو به یک بین برادرو خواهر ابوینی یا ابی تقسیم می شود |
|
چند برادر یا خواهر ابوینی یا ابی و یک برادر و خواهر امی |
1/6سهم برادر یا خواهر امّی |
مابقی به نسبت دو به یک بین برادر و خواهر ابوینی یا ابی تقسیم می شود |
|
اجداد و برادر و خواهر |
1/3سهم اجداد امی و برادر و خواهر امی به نسبت مساوی |
در صورتی که اجداد ابی و برادر و خواهر ابوینی یا ابی با یک برادر یا یک خواهر امی باشند1/6 ماترک را می برند |
|
2/3سهم اجداد ابی و برادر و خواهر ابوینی یا ابی به نسبت یک به دو |
|||
وج یا زوجه با وراث طبقه دوم |
زوج یا زوجه به فرض می برند |
سپس متقربین به مادر سهم می برند |
مابقی را متقربین به پدر می برند * |
*هر گاه در طبقه دوم نقصی وارد شود نقص بر متقربین به پدر وارد می شود
سهم الارث طبقه سوم
* جدول ج
وراث |
میزان سهم الارث طبقه سوم |
||
یکی از اعمام یا یکی ازاخوال منحصراً |
تمامی ترکه را ارث می برند |
||
چندعمو یاچندعمه ابوینی یا ابی یا امی |
ترکه به نسبت مساوی تقسیم می شود |
||
چندعمو و عمه ابوینی یا ابی |
ترکه به نسبت دو به یک تقسیم می شود |
||
چند عمو و عمه امی |
ترکه به نسبت مساوی تقسیم می شود |
||
چند عمو و عمه ابوینی یا ابی و چند عمو و عمه امی |
1/3 سهم عمو و عمه امی به نسبت مساوی |
مابقی به نسبت دو به یک بین چند عمو و عمه ابوینی یا ابی |
|
چند عمو و عمه ابوینی یا ابی و یک عمو و عمه امی |
1/6سهم عمو یا عمه امّی |
مابقی به نسبت دو به یک بین چند عمو و عمه ابوینی یا ابی |
|
اخوال (چند دایی و چند خاله)ابوینی یا ابی یا امی |
در این حالت به نسبت مساوی تقسیم می شود |
||
چند دایی و خاله ابوینی یا ابی یا امی |
در این حالت به نسبت مساوی تقسیم می شود |
||
چند دایی و خاله ابوینی یا ابی و چند دایی و خاله امی |
1/3 سهم دایی و و خاله امی به نسبت مساوی |
مابقی بین چند دایی و خاله ابوینی یا ابی به نسبت مساوی |
|
چند دایی و خاله ابوینی یا ابی و یک دایی و خاله امی |
1/6 سهم دایی یا خاله امی |
مابقی بین چند دایی و خاله ابوینی یا ابی به نسبت مساوی |
|
اعمام و اخوال (چند عمووچند عمه و چند دایی و چند خاله ) |
1/3 سهم اخوال که تقسیم بشرح فوق الذکر است |
2/3سهم اعمام که تقسیم بشرح فوق الذکر است |
|
زوج یا زوجه با ورثه طبقه سوم |
زوج یا زوجه ابتدا به فرض می برند |
1/3 سهم اخوال |
مابقی سهم اعمام* |
*هر گاه نقصی ایجاد شود نقص بر اعمام (عمو و عمه ) وارد می شود